نابودي مزارها ي تاريخي در«شهركرد(دهكرد)»سرعت مي يابد
«كسي كه از پــدران ننگ داشت ناخلف است
به ملـــــــك،ســــنّت ديريـــنه احتشام دهد».
«سی مترولوژی(Cemeteriology)»یا«آرامگاه شناسی»دانش بررسي همه جانبه ي یک آرامگاه است. اين دانش با بررسی تمامي ويژگي هاي يك آرامگاه هویّت اصلی آن را از بسیاری جهات نظير اطلاعات آماری درمورد سن و سال متوّفیان، متوسط عمر آنان،تعداد زنان و مردان و کودکان هر دوره ،علل فوت و آمار مشاهیرو مفاخري چون علما،هنرمندان ، سیاست مداران ، دانش مندان،ورزش کاران و... ،مشخّص نمودن موفعیّت آرامگاه ها،تعیین نوع و اشکال مختلف سنگ قبور،تعیین پوشش گیاهی و نوع درختان منطقه ي استقرار آرامگاه ها، ترسیم نقشه ي دسترسي به بخش های مختلف آرامگاهي، ذکر تاریخ ، اقوال مختلف و داستان های مربوط به آن آرامگاه وهر اطلاعات ديگری که بتواندبه شناختو ترسيم هویّت واقعی یک آرامگاه مدد رساند را مورد  شناسايی قرار مي دهد.
«سی مترولوژی»نه«باستان شناسی(Archeology)»ونه«نشانه شناسی(Iconology)»است،اگرچه باستان شناسان وهنرپژوهان گاهی ناخنکی هم به فرهنگ همراه با  آرامگاه ها زده و مي زنند.
به طور اختصار می توان گفت که باستان شناسان ،هنر پژوهان و مورّخین آرامگاه ها را صفحاتی از کتاب تاریخ می دانند امّا آرامگاه شناسان تاریخ را صفحاتی از کتاب آرامگاه ها می دانند. به عبارت دیگر آرامگاه شناسان حق حیات را بعد از مرگ انسان از او سلب نمی کنند و نام و نشان او را برای همیشه زنده نگاه می دارند.
اگرچه صدها افسوس که امروزه بسیاری از آرامگاه های پرارزش درسطح«ايران» روبه ویرانی سهوي و عمدي گذارده اند و بسیاری از آنها به واسطه ي  تغییرات زمانه به دست اخلاف نياكان و درخاك خفتگان از صورت آرامگاهي خود  خارج شده  وخلوت ملكوتي  اين بزرگان  با شلوغ بازاری هاي مستمر از ميان رفته است.
شایدآرامستاني  تبدیل به خیابانی یا بازارچه ای شده باشد،گسترش محلات شهری آنها را بلعیده باشد ويا  اکنون در زیر بار سنگین خروارها آهن و بتن دفن شده و آرزوی نثار صلوات و فاتحه ي  رهگذران و زائرينشان  را برای همیشه با خود به گور برده باشد.
هم اكنون  در برخی مدارس معتبر جهان به واسطه ي اعتقاد به آن كه:
«آينده از آن ملّتي  است كه گذشته يخويش را مي داند و مي شناسد».
برای آشنايی بیشتر دانش آموزان با مفاهيمي چونان تاریخ زندگی مردمانی که پیش تراز اين ها زندگی می کردند،حفظ ارتباط معنوی با آنها و هم چنین درک حقیقت زندگي پيش و پس از مرگ، بازديدهاي مستمري را برای دانش آموزان مدارس پیش بینی کرده اند که جزء برنامه ي اصلي  درسی دانش آموزان هستند. دراین ديدارها دانش آموزان گزارش هايی از وضعیّت آرامگاه ها و افرادی که در آنجا مدفون هستند را تهیه می کنند. در این برنامه های معلّمين علاقه مند  و راهنمايان مطلّع سعی می کنند تا طرز تلّقی دانش آموزان را از آرامگاه ها و آرامستان ها تغییر داده و علاوه بر آموزش های مختلف، پیوستگی آنها را با گذشتگان محفوظ داشته و ايشان  را با ریشه ها واصل و نسب خود آشنا سازند.
آشکار است که درک واقعی حقیقت مرگ و زندگی و آموزش اين مفاهيم از  روزگار کودکی،نوجواني و جواني  اثرات نیکويی درارتقا سلامت معنوي  جامعه ظاهر ساخته  و موجبات  پرهیز از ظلم  و ستم و رواج نیکوکاری و کمک به هم نوعان را فراهم خواهد ساخت.
زیارت قبورآشنايان دور و نزديك ونيز بزرگان ملّي و ديني و مذهبي  ازدير باز نیز در فرهنگ«ایرانیان»جایگاه ویژه ای داشته  ودر ادوار «پيش از اسلام»با توجّه به شيوه هاي تدفين رايج در آن روزگار تحت عنوان«روان پورسیتاری (یاد نیاکان در زبان «پهلوی»)»مورد ارج بوده  و در«ايران اسلامي» نيزبه سفارش « ائمه ي  معصومین(س)»همواره مورد عنايت قرار داشته است،تا چه درهنگام غلبه ي  شادی ها و چه دروقت  بروز غم  ها اثرات معنوی زیارت مقابر باعث شود نه غم ها آدمي  را ناتوان سازند و نه شادی ها اورا مغرور نمایند.
ازطرف ديگر افتخارتوام با تعقّل  به توان مندي هاي ارزنده ي  نياكان و پيشينيان و سعي در حفظ ارزش هايي كه آدمي  را به نوعي با گذشته ي خانوادگي اش مرتبط مي سازند،يك حسّ طبيعي موثر درشناسايي و حفظ فرهنگ و هويّت قومي و به تبع آن ملّي  است  كه  در واقع هويّت امروزي هركس را بر اساس كمك و معاونت اجدادي و بر اساس داشته هاي به ارث رسيده از آنها طي قرون متمادي  شكل مي دهد كه متاسفانه اين روزها كم كم دارد جايگاه والاي ارزشي اجتماعي خويش را از دست مي دهدو توجّه صرف به ارزش هاي گاه نه جندان معتبر روزمره به جاي تكيه گاه هاي معتبر و متقن تاريخي قرار داده مي شود.
دراين ميان در فرهنگ مردم «چهار محال و بختياري» از دير باز گرامي داشت ياد نياكان و درگذشتگان جايگاه ويژه ايي داشته كه در كنار تدفين در كناره ي محل استقرارو زندگي به عنوان نمونه در«گورگاي تپّه ي شهرك(شهركيان)»هم زمان با آغاز نگارش و اختراع خط،نيزمي توان درحدّ فاصل دوره هاي«ماد»تا پايان«ساسانيان» وجود استودان هاي به جاي مانده درخط سيرفرهنگي – اقتصادي«شوشتر - ايذه» تا «جونقان»به صورت محوري شمال جنوبي و«بازفت پايين تاچرام(كهگيلويه و بوير احمد)» براساس محوري شرقي–غربي تحت عناويني چون«بردگوري، برد سيلا،بردعروس وهرف حونه»يادگار شيوه ي تدفين سنگي - صخره ايي ملهم از آيين«زرتشت»(در كنار تدفين هاي خمره ايي در دوره ي «اشكاني») را شاهدي بر اين موضوع دانست كه نمونه هايي از ارزنده ترين آنها را در«كچوز بازفت، بهمن آباد دوآب صمصامي ، سرپيرگل سفيد، شليل وجونقان»مي توان سراغ گرفت.
پس ازرواج كامل«اسلام»در اين صفحات از قرن سوّم هجري/ نهم ميلادي تا امروز،علاوه برظهور بقاع متبّركه، در جاي جاي«چهار محال و بختياري»،يكي از مصاديق مهم مشخص كننده ي سوابق تاريخي و فرهنگي مردم اين صفحات آرامستان ها ، مزارستان ها ، گورستان ها و مافه گاه هاي تمامي روستاها ، شهرها وبار اندازهاي عشايري هستند كه متاسفانه  به دليل عدم توجّه لازم به حفظ آنها ازدهه ي 1330ه ش/1371ه ق/1951م و به خصوص درطي سال هاي اخير كم كم اين آثار اسنادي هويّتي مهم در اثر سهل انگاري هاي ممتد،عدم عنايت برخي از اقشارناآگاه ،تلاش هاي سوداگران آثار قديمي واقدامات به ظاهر عمراني برخي از دستگاه هاي اداري متوّلي، دچار نابودي شده و سنگ مزارها و پيرايه هاي آرامگاه ها و يادمان هاي گذشتگان  سهوا و يا عمدا وبر اساس توجيهات غير قابل قبول چونان توسعه به مرور ايّام از ميان برده مي شوند.
عناصرفرهنگي ارزش مند مهمي كه مشخص كننده ي هويِّت ملّي، ديني  و مذهبي و در واقع حلقه هاي اتصّال نسل هاي به يك ديگرند و در پيچ و خم گذر ايّام مي روند كه به صورت كامل نابود شوندتا به اين ترتيب آيندگان تكيّه گاه هاي متقن وشالوده ها و پي هاي ارزش مند براي بناي ساختارهاي فكري خود نداشته ودر هجوم فرهنگ هاي وارداتي و در غياب عناصر خودي تسليم فرهنگ ساخته و پرداخته ي سرزمين هاي ديگر گردند.
بااين همه در شهرهايي همانند«اصفهان»با به وجود آمدن موسساتي چون«طوبي»از دهه ي 1370ه ش/1412ه ق/1991م اهتمام به حفظ بقاياي آرامستان تاريخي«تخت فولاد» كه مدفن بسياري از بزرگان «چهارمحال و بختياري»در قالب تكيّه هاي مختلف نظير«قهفرخي ها،بروجني ها،چالشتري ها و بختياري ها»نيز است، در دستور كار«شهرداري اصفهان» قطب فرهنگي مجاور منطقه ي «چهارمحال و بختياري» قرار داده شده وبا تلاشي بي نظيرو دست مريزادانه  كه مي تواند الگويي مناسب براي همه ي  دست اندر كاران توسعه ي شهري و فضاي سبزدر ديگر نقاط نظير«شهركرد»مركز استان«چهارمحال وبختياري» در كنار حفظ يادمان هاي بزرگان،مشاهير و مفاخرعرصه هاي مختلف باشد،در زماني اندك«اصفهان» داراي مركز فرهنگي – تاريخي ديگري گرديد كه امروزه فخر همه ي «ايرانيان» بوده و الهام بخش فرهنگي ، هنري و پژوهشي براي اقشار مختلف مي باشد.
اگرچه با صد افسوس به رغم وجود  تنها فاصله ي زماني يك ساعته و بعد مكاني  نود و پنج كيلومتري بين«شهركرد» و «اصفهان»،همانند بسياري ديگر از زمينه ها اين مهم از ديد بسياري از دست اندر كاران و برنامه ريزان و مديران اين صفحات به دليل ضعف در اطلاع گيري مخفي مانده و «شهركرد»همانند ديگر نفاط شهري و روستايي و عشايري «چهارمحال و بختياري» با سرعت و اصراري باور نكردني به سوي محو يادگارهاي نياكان به پيش مي تازد،تا در هنگام بيان تاريخچه ي« شهركرد(دهكرد)»ديگرنتوان به اسنادمتقني چون سنگ مزارهااستنادجست تاهمانند«بروجن(اورجن)»،«هفشجان(هيشه گان)»،«فرخ شهر(قهفرخ)»،«جونقان(گينه كان)»،« نقنه»،«چالشتر(چالش تر)»،«اردل(آردل)» و...نتوان سراغي از مزار بزرگاني گرفت كه اگر چه نيستند امّا فرهنگ و تمدّن امروز اين ديار مرهون تلاش هاي آنان است.
به راستي وقتي اين ستم بر حقوق شخصي ايشان وبر تنها مايملك بر جاي مانده از آنان يعني سنگ مزارشان،يعني صورت آرامگاهشان،يعني حريم پيكر شان  وارد مي شود،آناني كه با آن كه به حفظ مزارنياكانانشان اهتمام داشتند، آيابه بهترين شكل عيني ،آشكار و چهره به چهره، بدترين روش به نسل هاي آتي آموزش داده نمي شود كه به تنها بهانه ايي به نابودي مزار امروزيان در فردايي كه بسيار نزديك است كمر همّت بر بندند؟
«ﻣﺎ ﺑــــــــﺎرﮔﻪ دادﻳﻢ اﻳــــﻦ رﻓﺖ ﺳـــــﺘﻢ ﺑﺮ ﻣﺎ
 ﺑﺮ ﻗﺼﺮ ﺳـــــﺘم کاران ﺗﺎ ﺧﻮد ﭼﻪ رﺳﺪ ﺧﺬﻻن».
همان گونه كه حقوق تكيّه ي اختصاصي مزار«آيت الله جلال الدين بت شكن دهكردي»و«آخوند ميرزا رجب زيرك زاده ي بزرگ»در مجاورت بقعه ي متبركه ي«دو معصوم (س)»، مزارآيات عظام«ملّا محمّد حسن آقا زاده ي بزرگ ،ملّا محمّد حسين آقازاده ي كوچك» و«حجت الاسلام ملّا علي فاضل جناب»در بخش مركزي گورستان قديم«دهكرد(شهركرد)»[كه قرار بودبه «مسجد حسن»درحدّفاصل خيابان«مولوي »غربي وبلوار«دكترعلي شريعتي غربي»]بدل شود وناديده انگاشته شد،دير نيست كه مزار«آيت الله سيّد محمّدامام جمعه ي نجفي دهكردي»،«حجج اسلام حاج سيّد مصطفي السيّد امام دهكردي»و«حاج سيّدمرتضي السيّد امام دهكردي» از مدرّسين«حوزه ي علميه اماميّه دهكرد(شهركرد)» و «حاج حسين پرهيزكار»و خواهرایشان«حاجیه سلطنت خانم آزاده» از خيّرين  بزرگ اين شهرنيز به همين بليّه گرفتار آيند.
بوستان امروزين ملّت«شهركرد(دهكرد)» يادگار گورستان بزرگ قديم اين محل است كه از دوره ي« صفويه»تا دهه ي 1360 ه ش/1402ه ق/1981م  به بعد مزارستان  بسياري از مردم محل،ديگر ساكنين روستاها،شهرهاوعشاير«چهارمحال وبختياري»از«هفشجان(هيشه گان)»تا«فارسان»و«چلگرد»،از«فرخ شهر(قهفرخ)»تا«سامان»و«ناغان(نوغان)»،از«لردگان(لوردغان)»تا«اردل(آردل)»و«شلمزار»وحتّي«اصفهان» ،«تهران»و «شيراز»بوده است.
آرامستاني كه روزگاري بخشي از  ضلع جنوبي آن از محدوده ي بقعه ي امامزادگان«حليمه و حكيمه خاتون(س) »و بخشي از خيابان«سعدي»درحدّ فاصل ميدان«دانش»تاچهار راه«فصيحي(چهار راه امام صادق[ع])»آغاز مي شد و با رشد محلات مختلف امروزه به جز چند سنگ لوح مزار«صفوي»به دست آمده در خيابان كشي هاي دهه ي 1330ه ش/1371ه ق/1951م كه با همّت بازاريان مومن و بزرگاني چون مينوي روان«سيّد كريم نيكزاد امير حسيني دهكردي»معلّم و پژوهش گر تاريخ و فرهنگ منطقه به منظور حفظ وحراست بر ديواره هاي جنوبي و غربي مسجد«اتابكان اتابكان(بازار،درب امامزاده، امام صادق [ع])»در مجاورت بقعه ي«حليمه و حكيمه خاتون(س)»نصب گرديده اند،اثري ازمزارهاي آن باقي نيست .
«ايـن خــــط جادّه ها كه به صـــحرا نوشته اند
 يـاران رفـــــــــــته با قلــــــم پا نــــــوشته اند
 ســنگ مزارها همـــــه سر بسته نامه هاست
 كزآخـــــــــــرت به مــــــردم دنـيا نوشته اند».
براين منوال امروزه صرفا مي توان بخش اندكي از مزارهاي برجاي مانده از خيل زنان ومردان مومن و مومنه ي آرميده در تراب تيره را در بخش هاي اندكي از بوستان «ملّت»كه امروزه منوّر به تابناكي مزار« شهداي گمنام»دوران «دفاع مقدّس» بر فراز كوه «گل سرخ»(تپّه ي نور شهيدان)است، ملاحظه كرد.
درگذشته هركدام از محلات و خانواده ها براي خود در محدوده ي اين آرامستان بخشي را جهت به خاك سپاري عزيزانشان در نظر گرفته بودندتا دسترسي به مزارايشان جهت زيارت اهل قبور و حفظ و حراستشان سهل تر باشد.مزارهايي كه بر بالاي سنگ لوح بسياري از آنها نوشته شده« آرامگاه ابدي» ،آرام گاه هايي كه چندان مورد احترام واقع نگرديده اند و ازهنگام تبديل آرامستان به بوستان در اواخر دهه ي 1350ه ش/1392ه ق/1972م هرسال و اكنون روز به  روز بخشي از صورت  آنها در زير چرخ ماشين هاي سبك و سنگين  محو مي گردد.
انگار كسي نمي خواهد به ياد بياورد كه اين خفتگاني كه خاك سيه بالينشان شده هركدام روزي روزگاري اختري فروزان بر پهنه ي آسمان زندگي بوده اند و حفظ حرمتشان واجب.انگارآن قدر قحط سالي فتوّت شده كه هيچ كس حتّي به اندازه ي نم اشكي كه هيچ،حتّي به اندازه ي قرائت فاتحه ايي هم ديگر نمي خواهد ازخود مايه ايي بگذارد و بي خيال بي خيال،تنها فكر توسعه ي امروز،بدون پايداري با ازميان بردن بستر منقوش به فرهنگ ديروزمبناي عمل قرار داده شده است:
«بر تربتـــش از لطف و کرم فاتحه خوانید
کو شاد زلطف و کرم فاتحه خوان است».
اگربه اين هجمه، روشن كردن آتش بر روي سنگ مزارها توسط بهره گيرندگان از فضاي سبزبوستان،كورس گذاردن آزادانه ي  در كنار پخش موسيقي با صداي بلند از بلندگوهاي اتومبيل هاي برخي ازگذرندگان از معابر بوستان، به جاي شنيدن صداي قرائت «قرآن كريم» و« فاتحه»، در كنارموارد متعدد ديگر ضدّ ارزشي روي داده در حاشيه هاي امن فراهم آمده در دل اين محيط معنوي هم افزوده گردد،آن وقت معلوم مي شود كه چندان هم اين آرامستان بوستان شده،جاي آرامي نيست و اين توصيه ي رفتگان خاك  چقدر زود فراموش شده است،كه خواسته اند:
«بـه سراغ مـن اگــرمي آييد
 نــــــــرم و آهســـته بياييد
 مـــــــبادا كـه تــــرك بردارد
 چيــــني نازك تنهـايي من».
به راستي اگر كسي امروزه بخواهد از مزار معلّم هنر ور و فرهيخته «عبّاس علي حكيم آذر چالشتري» آموزگار پرتلاش،حكاك،نقّاش،خوشنويس،شاعرو«شاهنامه»خوان دوره ي معاصر سراغي بگيرد،به كجا بايد سر بزند؟مزاري كه تا همين مدّتي پيش در حاشيه ي«بوستان ملّت»براي خودش سنگ لوحي داشت.
راستي مي دانستيد نشان مزار«آيت الله آقا محمّدابراهيم دهكردي»مرجع تقليداواخر دوره ي« قاجاريه وپهلوي اوّل»مدّرس«حوزه ي علميه ي اماميه دهكرد(شهركرد)»را بايد در همين بوستان جستجوكنيد؟
شايد ندانيد كه مزار«آقا صفر علي جناب نحوي»از بنياد گزاران مدارس نوين در سطح منطقه در همين بوستان واقع شده است.
آيا سراغي از مزار اوّلين رياضي دان معاصراستان« دكتر عبد الله هاديان دهكردي» استاد دانشگاه هاي «تهران«،«مشهد» و«شيراز»داريدكه «پارك(بوستان)بانوان»درست در همسايگي آن احداث داده شده است؟
مزار«فاطمه خانم محموديه ي دهكردي»كه به واسطه ي تدريس«قرآن كريم» و ترويج احكام «اسلامي»  در جمع دختران كودك ونوجوان دريك صد سال پيش  به نام«خانم معلّم»داراي شهرت بودرامي شناسيد؟
مزار مرحوم«علي مراد محموديه دهكردي»را چطور؟ همان مرد بزرگي را كه ثروت خانوادگيش را صرف زنده نگاه داشتن چراغ عزاداري هاي «خامس آل عبا(س)»در دوران ديكتاتوري«پهلوي اوّل»نموده بود.همان راد مردي كه واسطه ي خيري بود براي افتتاح مجدد«حوزه ي علميه ي اماميه» پس از تعطيلي آن در دوران« پهلوي اوّل» ودر دهه ي 1330 ه ش /1371ه ق/1951م.
حتّي شايد سراغي از مزار«آقا سيّد مصطفي نبوي محرر دهكردي»فرزند«آقاسيّد حسين» مشهور به« آقابابا» نداشته باشيد كه بسياري از اسناد و بنچاق ها و قباله ها و وقف نامه ها ي منطقه به خط خوش اووپدر ارجمندش  تحرير يافته اند؟
شايدمزار«حاج سيّد عبدالباقي صولت السادات دهكردي»مشهور به«حاج آقا صولت»،معين البكا مشهور اواخر دوره ي« قاجاريه »كه تعزيه گرداني هاي جان سوزش شهرتي به سزا در«تهران»،«اصفهان»و «شيراز»دوره هاي ي«ناصري»تا پايان  داشت را بشناسيد .همان بزرگ مردي را كه صله ي تعزيه خواني هاي بي شائبه اش شمشيري ازبارگاه نوراني« ابوالفضل العباس»(س) به او داده شده بود.
آياخبري از آرامگاه«كربلايي حسن علي كمالي دهكردي»پهلوان نام دار اواخر دوره ي«قاجاريه» داريد؟همان گرد نام آوري كه قهرمان هماره ي ميادين كشتي سنتّي«خوزستان»،«اصفهان» و«چهار محا ل و بختياري»بود.
به راستي چگونه مي توان نشاني از مزار«سلطان علي  پرويزي بابادي بختياري »از مورخّين،ادبا و سخنوران تواناي«بختياري»در روزگار معاصر  به دست آورد؟بزرگ مردي كه سنگ آرامگاهش زينت بخش چمن«بوستان ملّت شهركرد(دهكرد)»گرديده است.
آيا سراغي ازمدفن«سيّد محسن حشمت دهكردي»هنري مرداواخر دوره ي« قاجاريه»تا«پهلوي اوّل »داريد؟همان شمع محفل خطاطان،حكاكان،نقّاشان، شاعران و معماران روزگار خود.
و...
به رغم تلاش درخورتوجّه مردم روستاي«جمالو(جمالي)»بخش«بن»درنجات بخشي مزار«حارث بن علي(س)» كه به مدّت چهاردهه در زير درياچه ي سدّ«زاينده رود» قرار گرفته بودو انتقال آن به محل جديد روستاي خود كه مي تواند مورد عنايت بسياري از برنامه ريزان قرار گيرد،با اين همه انگاربا گسترش موج تخريب ها كه مثل خوره به جان تنها نام ونشان برجاي مانده از نياكان افتاده و بدون در نظر گرفتن كوچك ترين اهميّتي براي حقوق اندك به خواب ابدي رفتگان در اين وادي يعني  مزار آناني كه دستشان از دنيا كوتاه گرديده و حفظ صورت مزارشان را به اخلافشان سپرده اند،بايد كم كم انتظار فرا  رسیدن روزي را داشت كه به دست خود تيشه بر ريشه ها زده شود، تانه نشاني و نه نامي از آن بزرگان برجاي نماند .همان گونه كه در سرزمين وحي در كشور«عربستان»، توّسل به اصول« وهابيّت» موجب شد تا صورت مزار بزرگان دين و مذهب ، صلحا و فضلا با خاك برابر گردد.
«نكند باز كه اين واقعه تكرار شود».
شايد بي مناسبت نباشد به ياد همه ي دست اندر كاران،به ياد همه ي علاقه مندان وبدون تعارف  به ياد همگان بياوريم كه:
«چوخـواهي كه نامت بود جاودان
 مكـــــن نام نيــــك بزرگان نهان».
تالیف ونگارش:«بابك زماني پور»،
«شهركرد»،دي ماه 1389ه ش».